همه چيز کوتاه شده است.


روزها کوتاه است، روشنايي کوتاه است.


ديگر کنار خيابانها يا پارکها درخت چنار نمي کارند، ديگر چشم هايمان هم به ديدن درختچه هاي کوتاه عادت کرده است.


سقف خانه ها کوتاه، قد پنجره ها کوتاه است.


کودکيمان کوتاه، جوانيمان کوتاه، عمر ما آدمها کوتاه، زندگيهامان کوتاه  است،


قدهايمان کوتاه، وزنهايمان کوتاه است.


خنده هايمان کوتاه، شاديهايمان کوتاه است.


ديگر به کوتاهي خو گرفته ايم.


کوتاه مي خوريم، کوتاه مي خوابيم.


کوتاه مي نويسم، کوتاه شعر مي گوييم، کوتاه مي خوانيم، کوتاه حرف مي زنيم، کوتاه پيامک مي دهيم،


حتي به واژه ها هم رحم نمي کنيم و آنها را هم کوتاه مي کنيم.


کوتاه زنگ مي زنيم، کوتاه حال مي پرسيم، کوتاه جواب مي دهيم.


کوتاهي جزئي از زندگيمان شده است.


 عمرهايمان کوتاه است، فرصت زندگيهايمان کوتاه است،


اما باز هم براي اين مدت کوتاه کوتاهي مي کنيم.


وقت ما هم کوتاه است.


از گريه تولد تا لحظه ي مرگ چشم برهم زدني بيش نيست.


آري ماندنمان کوتاه است و رفتنمان نزديک.


بايد واژگونه کنيم اين خوگرفتگي را،


بايد شاديهايمان را بلند فرياد بزنيم،


بايد عمر غمهايمان را کوتاه کنيم.


بايد واژگونه کنيم اين عادت تلخ را،


بايد سقف ها را بلند،


پنجره ها را بزرگ رو به آسمان بسازيم.


بايد حرفهايمان را زياد، سکوتمان را کوتاه کنيم.


بايد واژگونه کنيم





مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Jason James اراک صنعت bzaspa Drew Nonlinear Modeling of Structures Amber خاطرات ممنوعه Sarah