بازي روزگار را نمي فهمم! من تو را دوست مي دارم. تو ديگري را. ديگري مرا. و همه ما تنهاييم(شريعتي).
.
زمين
چشم به خورشيد داشت
از پي آن روان بود
ماه بيچاره اما
دل در گرو
زمين داشت
و به دور زمين مي گشت
و چرخه ي عشق
گويا از ازل
بر همين منوال بود.
درباره این سایت